در این وبلاگ، شما با زنان و مردان پیشتازی دیدار میکنید که در برابر دیکتاتوری خونخوار ولایتفقیه، نغمه آزادی سر دادند و از نعرههای دیو نهراسیدند. خورشیدسوارانی که به خاک افتادند تا خورشید جاودان آزادی بر بام ایران طلوع کند. آنان دریادلانی بودند که از زندان و شکنجه نهراسیدند و سر بر راه آزادی نهادند. خروش آنان را در کوچه و خیابانهای ایران میتوان شنید که «زندهباد آزادی» «مرگ بر اصل ولایتفقیه»
۱۳۹۵ خرداد ۱۹, چهارشنبه
مجاهد شهید مهدی ضیاء عزیزی
مشخصات مجاهد شهید مهدی ضیاء عزیزی محل تولد: كرمان سن: 36 شغل: مهندس الكترونیك محل شهادت: تهران زمان شهادت: 1365 با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد Telegram.me/shahidanAzadi
به انتظار روزی هستم، که از قطره قطره ریخته شدن خون بیگناهت انتقام بگیرم. و آن روز نزدیک است. ما به شفاعت شما محتاجیم.، باشد که در قیامت به پاس ریخته شدن خونتان بدست جلاد زمان خمینی دجال، مورد شفاعت شما قرار بگیریم. از طرف خانواده داغدارت⚘💐⚘🌼⚘🌻⚘
ناصر و مهدی ضیاعزیزی در خانواده‌ای مذهبی رشد و تکامل یافتند، آنها برای ادامه تحصیل به تهران رفتند، تا با آرمان سازمان مجاهدین‌خلق آشنا شدند. یادشان گرامی باد.
مهدی و ناصر ًیاعزیزی در خانواده‌ای مذهبی و اصیل کرمانی متولد شدند. از همان کودکی با آموزه‌های قرآن، و عشق به مولایشان آشنا گردیدند. مهدی برای تحصیل عازم تهران شد، و آنجا بخاطر هزینه مسکن و تحصیل کار میکرد. در دانشگاه با آرمانهای سازمان مجاهدین آشنا شد. در هر سفری که به کرمان داشت، او جلسه‌هایی به راه می‌انداخت تا جوانان را با معانی و تفسیر قرآن آشنا کند. در کنار این آمیزه‌ها او درس آزادگی که به تحقیق از مولایش حسین(س) یاد گرفته بود، با جوانان به بحث میگذاشت. ناصر برادر آقا مهدی نیز بعد از دیپلم به تهران رفت، و توسط برادرش با سازمان مجاهدین آشنا گشت. ناصر در تهران ازدواج کرد، و از همسرش صاحب دختری به نام فاطمه شد. آقا مهدی نیز با دختری مجاهد و مبارز ازدواج کرد، اما در سال "۶۱" توسط دژخیمان خمینی دستگیر، و مهدی به "۱۵" سال، همسرش به "یک" سال محکوم شدند، و ناصر آزاد شد. چندی بعد ناصر را دوباره دستگیر و در سال "۶۳" اعدام کردند. و‌آقا مهدی با اینکه "۴" سال از محکومیت "۱۵" ساله‌اش را تحمل کرده بود در سال "۱۳۶۵" به شهادت رساندند. یاد و نامشان گرامی.⚘⚘⚘ در آرزوی روزی زندگی می‌کنم، تا تقاص خون به ناحق ریخته شده این دو برادر را بگیرم.⚘⚘⚘ به امید آن روز⚘⚘⚘⚘⚘⚘
به انتظار روزی هستم، که از قطره قطره ریخته شدن خون بیگناهت انتقام بگیرم.
پاسخحذفو آن روز نزدیک است.
ما به شفاعت شما محتاجیم.، باشد که در قیامت به پاس ریخته شدن خونتان بدست جلاد زمان خمینی دجال، مورد شفاعت شما قرار بگیریم. از طرف خانواده داغدارت⚘💐⚘🌼⚘🌻⚘
ناصر و مهدی ضیاعزیزی در خانواده‌ای مذهبی رشد و تکامل یافتند، آنها برای ادامه تحصیل به تهران رفتند، تا با آرمان سازمان مجاهدین‌خلق آشنا شدند.
پاسخحذفیادشان گرامی باد.
مهدی و ناصر ًیاعزیزی در خانواده‌ای مذهبی و اصیل کرمانی متولد شدند. از همان کودکی با آموزه‌های قرآن، و عشق به مولایشان آشنا گردیدند.
پاسخحذفمهدی برای تحصیل عازم تهران شد، و آنجا بخاطر هزینه مسکن و تحصیل کار میکرد.
در دانشگاه با آرمانهای سازمان مجاهدین آشنا شد.
در هر سفری که به کرمان داشت، او جلسه‌هایی به راه می‌انداخت تا جوانان را با معانی و تفسیر قرآن آشنا کند.
در کنار این آمیزه‌ها او درس آزادگی که به تحقیق از مولایش حسین(س) یاد گرفته بود، با جوانان به بحث میگذاشت.
ناصر برادر آقا مهدی نیز بعد از دیپلم به تهران رفت، و توسط برادرش با سازمان مجاهدین آشنا گشت.
ناصر در تهران ازدواج کرد، و از همسرش صاحب دختری به نام فاطمه شد.
آقا مهدی نیز با دختری مجاهد و مبارز ازدواج کرد،
اما در سال "۶۱" توسط دژخیمان خمینی دستگیر، و مهدی به "۱۵" سال، همسرش به "یک" سال محکوم شدند، و ناصر آزاد شد.
چندی بعد ناصر را دوباره دستگیر و در سال "۶۳" اعدام کردند.
و‌آقا مهدی با اینکه "۴" سال از محکومیت "۱۵" ساله‌اش را تحمل کرده بود در سال "۱۳۶۵" به شهادت رساندند.
یاد و نامشان گرامی.⚘⚘⚘
در آرزوی روزی زندگی می‌کنم، تا تقاص خون به ناحق ریخته شده این دو برادر را بگیرم.⚘⚘⚘
به امید آن روز⚘⚘⚘⚘⚘⚘